علی جانعلی جان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

آسمونی کوچولو

بیمه حضرت ابوالفضل

بسم الله الرّحمن الرّحیم سلام علی کوچولو هدیه ی آسمونی ماست که بابابزرگش بیمه حضرت ابوالفضلش کرده و ما دیگه نگران هیچی نیستیم و همه چیزشو سپردیم به خود خدا(آخه اولش بهمون گفته بودن که احتمال داره مرده باشه) انشاالله که سالم و صالح باشه جزو یارای آقامون امام زمان بشه منم میخواستم به بهونه ی این هدیه،دیگه گناه نکنم و به خدا نزدیکتر بشم اما هنوز موفق نشدم میدونم که گناه تاثیر خیلی بدی رو علی کوچولو میذاره خدایا خودت کمکم کن بتونم تو این ٧ ماه باقیمونده بنده ی خوبی برات باشم... این وبلاگ یه دفترخاطرات کوچولوهست برا خود علی کوچولو.. ...
29 بهمن 1391

گلدون باباجونش

بسم الله الرّحمن الرّحیم سلام علی جان نمیدونم چرا گاهی خیلی نسبت بهت نامهربون میشم.دیشب از اون شبا بود که خیلی ناشکر شده بودم. امروز آزمایش دوماهگیتو دادم و بعد با باباجونت رفتیم قدم زدیم و برات یه گلدون گرفت که عکسشو اینجا گذاشتم غربت اینجا و بعضی کم لطفیا خیلی ناراحتم میکنه. دوست دارم زودتر از اینجا بریم،چون اینجا خیلی تنهاییم. شنیدم مردم بوشهر خیلی مهربونن و آدم اونجا اصلا احساس غربت نمی کنه  سعی کن هیچ وقت بی معرفت نباشی عزیز دلم، حتی نسبت به دشمنت مهربون باش دوستت دارم    از طرف یه مامان نامهربون گناهکار ناشکر. پیامبر اکرم(ص) فرمودند:آيا شما را از شبيه ترينتان به خودم با خبر نسازم؟...
29 بهمن 1391

هدیه ولنتاین

بسم الله الرّحمن الرّحیم  سلام علی من امروز ولنتاین بود و من و باباجونت همدیگرو غافلگیر کردیم ولی یه چیزی میگم تا 2 روز بخندی!  بابات اولش متوجه نشد جعبه کادویی که برا هدیه ولنتاینش درست کردم طرح کت و ژیله و پیرهنه!!!!!!!!!   اینم عکس کادو من و بابایی: کادو باباجونت: اینم کادو من از 2 زاویه مختلف(توش یه عطره):     ...
29 بهمن 1391

باباجونت چقد دوستت داره!

بسم الله الرّحمن الرّحیم سلام آسمونی کوچولو من تازه دیشب فهمیدم باباجونت چقد دوستت داره! اوایل فکر میکردم فقط چون من احساس سابقمو بهت ندارم داره انقد قربون صدقت میره تا احساس سابقم برگرده،ولی دیشب  احساس کردم حرفاش واقعا از ته دلشه کاش همیشه همینقدر دوستت داشته باشه و سایه ش همیشه رو سرت باشه پس کی تو وجودت روح خدا دمیده میشه تا بتونم احساست کنم و از این حال بیام بیرون؟! منی که با تصور دیدن لبخند کودکم،زیباترین لحظه های عمرمو تجربه میکردم،نمیدونم چرا اینطوری شدم! کلی برات برنامه داشتم،ولی الان............ آخه چرا؟!!!   ولش کن،باباجونت بهم گفته بود که اگه خواستم برم هدیه ای که برام خریده بود رو عوض کنم،منم این...
29 بهمن 1391
1